یادگیری حکاکی
در سلسله مراتب هنری قرن هجدهم فرانسه، نقاشان بیشترین اعتبار را داشتند. آنها هیچ آموزش رسمی در زمینه چاپ، که در آن زمان به عنوان یک تخصص جداگانه، کمتر برجسته و خلاقانه تلقی می شد، دریافت نکردند.
و با این حال آثار ظروف قلم زنی روی مس باقی مانده روشن می کند که بسیاری از نقاشان (و همچنین مجسمه سازان و معماران) دست خود را در این رسانه امتحان کردند.
برخی از آنها در اوایل کار خود با این تکنیک آشنا شدند و توسط مجموعه داران یا ناشران چاپی که از آزادی یک دست “آموزش ندیده” قدردانی می کردند، استفاده می کردند.
در مورد آنتوان واتو چنین بود(1721-1684)، که در چند مورد با چاپگرهای حرفه ای همکاری کرد تا در ایجاد نسخه های چاپی نقاشی هایش کمک کند.
اگرچه تجربه او با این تکنیک محدود بود، اما او سوزن اچینگ را به شیوهای لرزان اما پر جنب و جوش به کار میبرد، همانطور که در اولین حالت چاپ بعد از سربازانش که برای پیوستن به هنگ میروند ، حدوداً دیده میشود.
تنها چند برداشت ( موسسه هنر شیکاگو ) از این حکاکی انجام شد، قبل از اینکه هانری سیمون توماسین آن را برای تولید انبوه دوباره کار کرد.
خطوط ظریف واتو را با خطوط حکاکی سنگینتر، تکمیل کرد و در عین حال تا حد زیادی مبهم کرد و سایه و کنتراست را اضافه کرد. اندکی پس از مرگ واتو، دوست و کلکسیونر او ژان دو ژولین (1686–1766) فرانسوا بوچر را استخدام کرد.
در آن زمان یک هنرمند جوان مبارز، برای ساختن حکاکی پس از نقاشی های گچی واتو ( موزه هنر کلیولند ) به همین دلیل: او از شیوه سریع و آسان بوچر با سوزن اچ قدردانی کرد.
فرآیند اچینگ در دنیای هنر جای خود را دارد، اما ایجاد یک اثر هنری اچینگ زمان زیادی می برد. با این حال، این چیز خاصی است که می توان آن را تحسین کرد.